به نام حق
فیلمنامه "گـــــــــــــــذر"
نگارنده:راستین خواجوی
سال تولید:1396
تراکینگ کردن_بیرونی_پیاده رو_ دوربین تا جایی که شخص از پیچ و کادر محو شود او را همراهی می کند_از پشت
کوروش_نقش اول فیلم مشغول راه رفتن به صورت تند و سیگار کشیدن در پیاده رو است.دود سیگار مشخص است. کوروش پیچ را می پیچد و در انتهای پیچ محو می شود و دوربین سر پیچ می ماند.
اسم فیلم ظاهر می شود.
تیتراژ__با همان نمای ثابت از خیابان
مدیوم شات_کوروش در تراس مشغول سیگار کشیدن_از پشت_نیمرخش مشخص است.
کوروش به میله های تراس تکیه داده و به افق و اطراف نگاه می کند و سیگار می کشد. دوربین آرام دور می شود و به چهار چوب تراس می رسد.
مدیوم شات_از پشت_شخص مشغول نوشتن است.
مشغول نوشتن است.روی میز انبوهی از کتاب ها و کاغذ هاست و بالای میز ایینه وجود دارد و بالای آیینه قاب عکس مردی است که پدر وی است
((تصویر کوروش دز ایینه مشغول نوشتن)).
لانگ شات_درونی_درون راه رو
کوروش با فردی کت وشلواری مشغول گفت و گو در مکانی مثل اداره هستند_کوروش حالات عصبی و ملتمسانه دارد اما فرد مقابل با حرکات سر اجتناب می کند_صدای همهمه و جمعیت مانع از رسیدن صدای گفت و گوی ان دو می شود. کوروش عصبی فرد را ترک میکند_به دیوار مشت می زند و در هنگام خروج به چند نفر برخورد می کند و چند نفر به او می نگرند.کوروش در پیچ کادر محو می شود.
مدیوم شات_درونی_اتاق_در تراس باز است و شب.
کوروش در حال صحبت با تلفن است و راه می رود×پریشان است و دست به سر و صورت می کشد در اخر به دیوار اتاق تکیه می دهد و پاهاش شل می شوند و به دیوار تکیه می دهد و ارام می نشیند× گوشی از دستش می افتد. مات می شود و به نقطه ایی نامعلوم خیره می شود.
کلوز آپ روی قاب:دو دست قاب را می گیرند_قاب را به پایین می اورد.
((در نماهای بعدی عکس پدر را می بینیم که نوار مشکی بالاب قاب دارد.))
چند نمااز سرگردانی کوروش و پرسه زدن او در خیابان ها...
شب_جنگل_کلوز آپ از تقریبا بالاسر کوروش_رو به روی آتش فردی نشسته و بساط مشروب و __ فراهم است_بطری تقریبا خالی است.
کوروش در حال ورق زدن دفتری است/به عکس زنی می رسد/کمی مکث میکند و آن را نوازش می کند
ورق میزند و نوشته ها و اشعار مشخص است/به یکی از شعرها می رسد و شروع به خواندن آن می کند
متن شعر: گویا بهار خواهد بود
آسمان ِ شهر به طرز فجیعی سرخ ست
سرخ ِ کلمه و خیال های ِ خام
آسمان ِ شکسته_شکفته ی ِ شهر
گویا بهار دارد
و َ تحدّبی که برداشته خطرناک ست
آی آیندگان ِ نیامده
دستان ِ من،
و َ گویا دستان ِ این شهر پاک ست
هیچ وقت
هیچ چاقویی و ُ
هیچ گلوله ای
اصلن مطمینن امکان نداشت و ُ ندارد
این ترانه بیخودی افتاده و ُ
بیخودی جاری ست
همه چیز بیخودی ست سرخ
هیچ جایی، هیچ کسی
دندان ِ گرد و شکسته ی ِ این پرنده،که خوک ِ معظمی ست،
در چشم ِ من طبیعی ست
و َ دو جای ِ خالی در رخ ها
حرکت ِ سفینه ی ِ مادر درون ِ صفحه ی ِ شطرنج
حرکت دقیق ِ فیل های ِ فلزی،
اسبان ِ زرهی در خیابان ها
سر پنجه های ِ لرزان ِ ژنرال دستور ِ باران را خواهد بخشید
و َ صبح، از ستاره ها پر می شود
از چراغ ها
نیلوفران ِ سرخ،میان ِ دریاچه های ِ کوچک ِ سرخ
ما فقط آمده بودیم ببینیم چه اتفاقی می افتد
ما، بی خود حرکت کرده بودیم
در خوابی که دیده بودیم،
از خواب های ِ دیگری سر در آوردیم
بر صفحه چیزها نوشتیم بیخودی
و َ همه ی ِ استراتژی های ِ مطالعه شده به مرحله های ِ بالای ِ اجرایی رسید
زخم ِ ده ِ خاج به قلب دشمن
حرکت ِ صلیب ِ آغشته به سرخ لای ِ تلویزیون
و َ خنده های ِ مشدّد شخصی،
بازی را به خیابان ها کشید
کشیده
جیغ و ماغ ِ درهم و طیف ِ رنگ های ِ خفّه
باز هم باز هم به گند ِ نفت پی بردم
بهار آمده
و َ من مردم.
شعر را می خواند و دفتر را می بندد/می بوسد و کمی نگاهش می کند به آتش روبه رو می اندازد.
دوربین به پایین می اید و اتش کمی گر می گیرد/چهره ی کوروش مشخص نیست.
کوروش ته مانده ی مشروب را دورن اتش می ریزد
همان شب_
شخص به درون اتاق پدرش می رود_کمی می ایستد و به قاب عکس ها نگاه می کند و نفس عمیقی می کشد_
دم صبح اتاق_مدیدوم شات میز
کوروش با حالتی پریشان و عبوس ایستاده_انعکاس تصویری از وی در ایینه اتاقش است_ _نفس عمیقی می کشد_ دستش را شبیه اسلحه می کند رو به سرش می گذارد و با دهان شروع به فریاد زدن های مقطی می کند((مثل شلیک گلوله)) می کند ابتدا ارام و سپس به تدریج تند می شود_در ابتدا با ریتم ارام شروع به شلیک ارام ارام می کند و این تصویر در اینه درحال تصویر برداری است_با تدریج هر گلوله ایینه ترک می خورد و می شکند و صدای فریاد اخر بلند با مدت زمانی طولانیست وقتی فریاد تمام می شود صدای هق های بلند می اید پس از مدتی اییینه می شکند و کوروش هم در همان زمان به زمین می افتدد
_کلوز اپ_کوروش روی دوپا نشسته و نفس می زند_ وقتی که ارام شد_بلند می شود و به سمت ایوان می رود دوباره به ایوان تیکه می دهد و شروع به کشیدن سیگار می کند_تیتراژ پایانی ظاهر می شود تا زمانی که سیگار کوروش تمام شود.
پایان.
نوج...برچسب : نویسنده : rastinkhajavi بازدید : 130