وقتی نماز میت می خواندند
مادر آسمانی ام ستاره تسبیح می کرد
برای پیرمردان به نطفه نرسیده
دوران انقلابی سینه
در گرداب مذاب گل های سرخ
میانه لشکر دریا
من و ((موج سودا
شب تا به روز تنها))
گیاهان را نجوا می کنم
((و دهانم بوی جنگل و شب می دهد))
از فریاد برای یافتن برادران و
درختی که شده ام از جنگل نبودشان
سایه ها سرآغاز قلبی جدیدند_نجیب
_آواهای بریده_
سایه های من پر از هوای زلف توست
زندان نیست
این خط ها
ریل های قطار قلب ام اند تا برسانند
از مهتاب شخصی ام
به دو منظومه ی تر
در صورتی نبوسیده
*نور_بوم
بکشد
کشانده شوم
تا سواحل ابر
تاکستان هایی که خواهرانم هستند
سایه های مست شراب
سراب های جنگل
در کوبر
به جنگ برخاسته اند
تیر خورده ام
خورده بودم
خواهم خورد
رها خواهم شد
تا ببینی
آغوش باز را
نبش قبر
و با عاشق مرده ات برقصی
از طبیعی ترین اشکال نت
خدا و قلب
شراب هایی که یک ساله شدن را کش آمدند
تنی که تاک شد
تنی که درخت ماند
و دست هایی که تبر بود
_آغوش را می پذیرم
عشق تو مرگ من شد
و میلاد های هرباره
روایتی ناتمام
با مرکب دریا
گل های مذاب سرخی که سر می کشم
_سیاهی چشمانت را
به شب گره زده ام
تا مقصد:گلزار خورشید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
5_8_96
به "عسل بشردوست"
پ.ن:این کار زین جهت به عسل بشردوست روان داشته شده که_هماره_با جریان زیبای آوایی اش دل را به جریان کرده و می کند.
نوج...برچسب : نویسنده : rastinkhajavi بازدید : 133